پرنده فقط یک پرنده بود
پرنده گفت : چه بویی ، چه آفتابی ، آه !
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت
پرنده از لب ایوان پرید ، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد
پرنده ، آه ، فقط یک پرنده بود
فروغ فرخ زاد
سلام دوست خوبم وب خوبی داری برات ارزو میکنم موفق بشی و میدونم که موفق میشی
راستی اگه دوست داشتی به ما هم
ما بهترین نیستیم و اولین هم نیستیم ولی بهترین ها را برای شما گرد آ وری کرده ایم
و پرنده آزاد بود ... آزاد از بند حماقت ها و دشمنی ها ...
سلام
ابتدا هجرت پیامبر اکرم را به حضورتان تبریک می گویم و سپس ،
ضمن آرزوی موفقیت برای دستابی به گمشده مقدستان ،
امیدوارم ، تاخیر حضورم را به حساب بزرگواری تان بگذارید .
........................................
آمدم دعوت کنم تا در "میز گفتگوی انقلاب" که با "سحر" آغاز شده مشارکت کنید و مرا سرافراز نمایید !
.........................................
میز ما با این سوال فعال شده :
سحر :
سوالی که بارها از خودم پرسیده ام و امروز هم می پرسم ،
می خواهم آن سوال را از شما بپرسم.
آیا ما در ایران انقلاب دینی داشتیم یا دین انقلابی؟؟؟
آیا همیشه فساد اخلاقی سر دمداران موجب انقلاب می شود؟؟؟
پس چرا این اتفاق فقط در ایران افتاد یعنی فقط رژیم ایران فاسد بود؟؟؟؟؟
و اما عشق...
عشق یعنی :چون خورشید،تابیدن بر شب های دوست
وچون برف ،ذوب شدن بر غم های دوست…
سال ها می گذرد و من از پنجره بیداری کوچه یاد تو را می نگرم
و چنان آرامم که کسی فکر نکرد,
زیر خاکستر آرامش من چه هیاهویی هست ...
عاشقی هم دردی است !!!
و من از لحظه دیدار تو میدانستم که به این درد شبی خواهم مرد...