-
کنترل جمعیت
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 11:46
ایول دمشون گرم ... کنترل جمعیت ، به این می گن .
-
بدون شرح
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 18:29
شرح این یکی دیگه به عهده خودتون !!! شما بگید ...
-
بدون شرح
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 17:08
؟ ! بدون شرح :
-
اشعار
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 15:26
یقین دارم که از اعمال زشت من غضبناکی چه خواهی کرد ای دریای رحمت با کف خاکی
-
اشعار
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 12:29
با بط می گفت ماهیی در تب و تاب باشد که بجوی رفته بازآید آب ؟ بط گفت من و تو چون شدیم کباب دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب
-
اشعار
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 12:06
نانی بدو روز اگر شود حاصل مرد وز کوزه شکسته ای دمی آبی سرد محکوم کم از خودی نمی باید بود یا خدمت چون خودی نمی باید کرد
-
دنیای تنهایی
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 11:56
دنیای تنهایی آدمی وقتی تنهاست ، دنبال یک دوست می گردد ، و هنگامی که او را پیدا می کند ، دنبال عیبهایش می گردد ، و هنگامی که او را از دست می دهد ، دنبال خاطراتش می گردد ، و این درست همان لحظه ای است که دوباره تنها می ماند ... عجیب حکایتی است این تنهایی مدرن ما آدمها ....
-
اشعار
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 14:56
میروم خسته وافسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا میبرم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش
-
اینجا و اونجا
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1388 18:20
تولد و مرگ تا حالا به واژه تولد و مرگ فکر کردی ؟ به نظرت تولد نوعی مرگ نیست ؟ و یا مرگ نوعی تولد نیست ؟ کدومش دوست داشتنی تره ؟ کدومش با روح تو سازگار تره ؟ اگر قرار باشه همین الان یکی از این دو تا رو انتخاب کنی ، یعنی همین الان ، یا دوباره متولد بشی و یا زحمت و کم کنی و بری ، کدومش رو انتخاب می کنی ؟ اگر الان فرشته...
-
اشعار
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 11:43
تن من یخ زده در قبر سکوت دلم آتش زده از سوزش تب همه شب تا به سحر لخت و ملول آسمان بود و من و دست طلب عاقبت در خم یک عمر تباه واقعیات به من لج کردند تا ره چاره بجویم ز زمین کمرم را به زمین خم کردند
-
درد و دل
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 19:04
گاهی وقتها احساس می کنم که دوست دارم دنیا به آخر برسد !!! و لی نمی دانم چرا ؟ اکنون از همان لحظات است !!!؟؟؟
-
صفت بهار
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 10:29
صفت بهار برخاستم در فصلی که کفه لیل و نهار بر میزان استوار است و شادروان بوقلمون در سرا بستان عالم بگسترده ، و عود و عنبر ریاحین بر مجمر هوا بر آتش اعتدال نهاده . ز اعتدال هوا شکل جانور گیرد اگر به نوک قلم صورتی کنند نگار
-
اشعار
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1387 20:43
پرنده فقط یک پرنده بود پرنده گفت : چه بویی ، چه آفتابی ، آه ! بهار آمده است و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت پرنده از لب ایوان پرید ، مثل پیامی پرید و رفت پرنده کوچک بود پرنده فکر نمی کرد پرنده روزنامه نمی خواند پرنده قرض نداشت پرنده آدمها را نمی شناخت پرنده روی هوا و بر فراز چراغهای خطر در ارتفاع بی خبری می پرید و...
-
داستان کوتاه
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 13:55
یک داستان کوتاه ، به جای یادداشت سخنران که پشت تریبون می رود ، یکی از لابلای جمعیت فریاد می زند برای سلامتی آقای سخنران صلوات ، و همه صلوات می فرستند . چند ثانیه ای بعد سکوت برای شنیدن سخنان مهم سخنران حکمفرما می شود ، سخنران گلویی صاف می کند و سرش را کمی جلوتر به میکروفون نزدیک می کند . دوباره یکی از میان مردم صلواتی...
-
درد و دل
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 16:10
زمانه زمان چیز عجیبیست یکی شنبلیله پاک می کند یکی با دست های روغنی پیچی را سفت تر می بندد تا چرخی بچرخد یکی کتاب ورق می زند و دیگری تخمه می شکند دانه دانه... و تو فکر می کنی... مینشینی و ساعت ها فکر می کنی به این که چرا هیچ زمانی نداری تا کار خوبی انجام دهی!! خوبی هم چیز غریبیست... نایاب، خوب که فکر کنی می بینی لابلای...
-
اشعار
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 15:38
چندی پیش دو سه بیت شعر از شاعر بزرگی نوشتم که نمیدانستم او کیست . و هنوز هم نمیدانم او کیست . اکنون اتفاقی متن کاملش را پیدا کردم ، ولی هر که هست دمش گرم با این شعر عمیقش ... من این شعر رو البته همون دو سه بیت قبلیشو حدود شش سال پیش شنیدم ، و به اندازه ششصد بار (حد اقل) خوندمش . بخونیدش ارزششو داره ... مرگ انسانیت از...
-
اشعار
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 15:03
مشنو از نی ، نی حصیری بینواست بشنو از دل ، دل حریم کبریاست نی چو سوزد ، سرد و خاکستر شود دل چو سوزد ، خانه دلبر شود
-
هانس کریستین آندرسن
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 12:47
بخوانید از نویسنده دختر کبریت فروش و جوجه اردک زشت... یادم نمیاد که من درچند سالگی برای اولین بار داستان دختر کبریت فروش رو خواندم . اما امروز مطلب جالبی رو ازنویسندش در یکی از سایتها دیدم که دوست دارم شما هم بخوانید ..... هانس کریستین آندرسن نویسنده مشهور داستانهای کودکان و نوجوانان و خالق قصههایی چون '' جوجه اردک...
-
اشعار
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 14:19
یکی می پرسد اندوه تو از چیست ؟ سبب ساز سکوت مبهمت چیست ؟ برایش صادقانه می نویسم : ( برای آنکه باید باشد و نیست )
-
اشعار
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 14:00
جمعه ی ساکت جمعه ی متروک جمعه ی چون کوچه های کهنه ، غم انگیز جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار جمعه ی خمیازه های موذی کشدار جمعه ی بی انتظار جمعه ی تسلیم خانه ی خالی خانه ی دلگیر خانه ی در بسته بر هجوم جوانی خانه ی تاریکی و تصور خورشید خانه ی تنهایی و تفاُل و تردید خانه ی پرده ، کتاب ، گنجه ، تصاویر آه ، چه آرام و پرغرور...
-
اشعار
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1387 18:29
ای سنگ مزار ، اگر چه سنگینی بر درد دل شکسته تسکینی وی خواب دراز ، اگر چه بس تلخی در چشم بلا رسیده ، شیرینی وی برد سپید ، اگر چه مشئومی بر پیکر رنج برده آذینی وی خانه قبر ، اگر چه تاریکی در دیده مرد خسته بالینی وی سنگ لحد ، اگر چه خارائی زیر سر من ستبرق چینی ای مرگ ، شبی بیا و مردی کن ما را فارغ ز رهنوردی کن
-
خالق و مخلوق _ قسمت سوم
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1387 15:08
قسمت سوم در اقلیم رابطه های خام ( غیر متعالی ) هیچ چیز را نمی شود به تصویر کشید ، مگر آنکه متضاد آنرا به تصور آورد . اکثر تجارب روز _ به _ روز بر اساس این واقعیت است . موجودات در چهارچوب رابطه های متعالی ، ضد و مخالفی ندارند . یک واحد وجو د دارد و همه چیز از یک واحد به واحد دیگر در دایره ای بی انتها در حرکت و پیشروی...
-
اشعار
دوشنبه 14 بهمنماه سال 1387 13:52
بیاد دوست امشب هم سحر شد ز عشقی گونه ای از اشک تر شد شباهنگ بلاکش بانگ برداشت که ای بیداد گر گاه سحر شد نخفتی تا خروس شب بنالید نشستی تا که مه در باختر شد دروغی نیست ، مرغک راست می گفت نهان در کوه ماه سیمبر شد بنات النعش کرد آهنگ بالا شب تاریک من تاریک تر شد
-
اشعار
شنبه 12 بهمنماه سال 1387 14:05
سر سودای که داری تو که سود دو جهانی دل به مردار چه بندی تو که سیمرغ زمانی جانب وصل تو جویند همه خیل ملائک عاشق روی تو باشند همه عالی و دانی عنکبوتی است جهان ، دام نهان کرده به هر سو حیف باشد که تو چو مرغی که در این دام نمانی طمع سیم و زر و وسوسه جاه و مقامات ز کفت برد به یغما گوهر نقد جوانی گوش خود دور کن از غلغله زاغ...
-
اشعار
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1387 12:32
دوست نزدیک تر از من به من است وین عجب تر که من از وی دورم چه کنم با که توان گفت که دوست در کنار من و ، من مهجورم
-
ادبیات
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 22:41
در اظطراب دستهای پر آرامش دستان ، خالی نیست خاموشی ویرانه ها زیباست این را زنی در آبها می خواند در آبهای سبز تابستان گوئی که در ویرانه ها می زیست ما یکدگر را با نفسهامان آلوده می سازیم آلوده ی تقوای خوشبختی ما از صدای باد می ترسیم ما از نفوذ سایه های شک در باغهای بوسه هامان رنگ می بازیم ما در تمام میهمانی های قصر نور...
-
خالق و مخلوق - قسمت دوم
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 13:14
قسمت دوم و خداوند طرحی ابداع کرد : تحت این نقشه تو به عنوان روح پاک ( خالص ) وارد دنیای فیزیکی که خداوند تازه خلق کرده بود می شدی ، به دلیل اینکه ، جسمیت پیدا کردن تنها راهی است که تو بطور تجربی آنچه را که بطور ادراکی می دانی ، بشناسی . در واقع ، به همین دلیل است که خداوند ، در ابتدا عالم فیزیکی و سیستم نسبیت را که بر...
-
اشعار
شنبه 5 بهمنماه سال 1387 12:09
دیدمش آخر .... آتشم بر جان زدی ، بر جان زدی ، جانت نبخشم پیش یزدان گر رویم ، در پیش یزدانت نبخشم سوختی جان و تنم ، زینگونه آسانت نبخشم گر ببخشم هر گناهی را ، گناهانت نبخشم داوریها را چه خواهی گفت پیش داور من وای بر من ، وای بر من گفتمت دیگر نبینم باز دیدم ، باز دیدم در دو چشم دلفریبت عشق دیدم ، ناز دیدم قامت طناز دیدم...
-
اشعار
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 19:35
هرکه با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب زمین خواهد بود
-
خالق و مخلوق - قسمت اول
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 19:06
صدای درون بلندترین صدایی است که خداوند برای صحبت به کار می برد ، چون نزدیکترین صدا به توست . همان صدایی که به تو می گوید ، آیا هر چیز دیگری واقعیت دارد ، یا ساختگی است ؟ درست است یا غلط ؟ خوب است یا بد ؟ این راداری است که راه را نشان می دهد ، کشتی را هدایت می کند و اگر اجازه دهی راهنمای سفر است . این صدایی است که می...