اشعار

جمعه ی ساکت  

 

جمعه ی متروک  

 

جمعه ی چون کوچه های کهنه ، غم انگیز  

 

جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار  

 

جمعه ی خمیازه های موذی کشدار  

 

جمعه ی بی انتظار  

 

جمعه ی تسلیم  

 

 

 

خانه ی خالی  

 

خانه ی دلگیر  

 

خانه ی در بسته بر هجوم جوانی  

 

خانه ی تاریکی و تصور خورشید  

 

خانه ی تنهایی و تفاُل و تردید  

 

خانه ی پرده ، کتاب ، گنجه ، تصاویر  

 

آه ، چه آرام و پرغرور گذر داشت  

 

زندگی من چو جویبار غریبی  

 

در دل این جمعه های ساکت متروک  

 

در دل این خانه های خالی دل گیر  

 

آه ، چه آرام و پر غرور گذر داشت ... 

  

 

 

فروغ فرخ زاد

نظرات 1 + ارسال نظر
دیواربان جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:41 ب.ظ http:///http://www.divarban.blogfa.com/

عمر جمعه به هزار سال میرسه / جمعه ها غم دیگه بیداد می کنه
آدم از دست خودش خسته می شه / با لبهی بسته فریاد می کنه
.
.
.
جمعه وقت رفتنه موسم دل کندنه / خنجر از پشت می زنه اون که همراه منه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد